اتفاق دقیقه ۹۰
اتفاق دقیقه ۹۰»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم هادی خسروشاهین است که در آن می خوانید؛دیپلماسی فن مذاکره می خواهد و آداب در پشت پرده سخن گفتن. دیپلمات برخلاف سیاستمدار، مواضعش را شفاف برملا نمی کند یا هنگام اضطرار، کلی سخن می گوید و در جهت مخالف آنچه بر زبان آورده، رفتار می کند. دیپلماسی به هر میزان به ابهام، ایجاز و کنایه نزدیک شود، به همان اندازه هم دست دیپلمات ها را برای مصالحه و توافق می گشاید تا کامیابی حاصل شود و شکست در انزوای مطلق قرار گیرد. بروز هر نشانه ای از شفافیت و دوری جستن از کلی گویی و برملا کردن جزئیات گفت و گوهای محرمانه در حوزه عمومی، یا حکایت از حضور بازیگرانی آماتور در دنیای دیپلماتیک دارد یا از عزم دیپلمات ها برای به شکست کشاندن گفت و گوهای خاص و مهم حکایت می کند.
اگر در سیاست داخلی، دموکراسی به ابزاری برای روشن کردن دالان تاریک سیاست و قدرت تبدیل می شود، در سیاست خارجی و نظام بین الملل، نخبه گرایی حرفه ای به سیاست و مذاکره رمز و راز می دهد تا دموکراسی و افکار عمومی پس از پروسه گفت وگوهای دیپلماتیک وارد گود شوند و نه قبل از آن.
در دنیای امروز هر چه بر اهمیت مذاکرات افزوده می شود، از میزان روزنه های رو به دنیای بیرون هم کاسته می شود. در چنین فضایی امکان مصالحه فراهم می آید و رسیدن به توافق بزرگ، قدری میسر می شود.
همه دیپلمات های ورزیده دنیا چنین عمل کرده اند و تاریخ دیپلماسی جهان نیز مذاکرات موفق را در چنین قالب و اسلوبی ثبت و ضبط کرده است.
اگر به دنیای دیپلماتیکمان این چنین نگاه کنیم، آن وقت محملی برای اضطرار و نگرانی از وضعیت ابهام آلود آخرین دور مذاکرات ایران و ۱+۵ در وین باقی نمی ماند.
درست است که طی روزهای گذشته خبرنگاران از دریافت اخبار موثق و موثر در رابطه با چشم انداز توافق هسته ای محروم مانده اند و این درست تر که افکار عمومی پاسخی برای انتظارات فزاینده خود نمی یابد؛ اما دیپلماسی حوزه ای برای برملا کردن هیجان های موقتی و زودگذر نیست.
پنهان کاری و وضعیت ابهام آلود حاکم بر مذاکرات وین، نه ناامیدکننده است و نه غافلگیرکننده؛ از قضا امیدواری را دوچندان می کند و پیش بینی اتفاقات را به امری امکان پذیر مبدل می سازد.
اگر قدری منطقی بیندیشیم، بی خبری از مذاکرات وین پر از اخبار خوشحال کننده و مسرت آور است: اول اینکه؛ دو طرف مذاکرات هسته ای نمی خواهند وین را با شکست ترک کنند، دوم اینکه دیپلمات های مستقر در هتل کوبورگ خود را برای توافق آماده می کنند. سوم اینکه نمی خواهند دست خود را برای امتیازدهی تا دقیقه ۹۰ رو کنند و به همین دلیل هم با چراغ خاموش حرکت می کنند تا لحظه آخر حریف دستشان را نخواند و به امتیازات متقابل امیدوار نباشد.
زمان که به بده بستان رسید، آن وقت همه طرف ها چراغ ها را روشن می کنند تا مذاکرات یا با توافق جامع مختومه شود یا با تمدید گفت و گوها.
فراموش نکنیم که مذاکرات ایران و ۱+۵ نه بر سر اقتصاد است و نه در مورد اختلافات جزئی در حوزه مراودات دو یا چندجانبه. اهمیت مذاکرات وین نه در سطح و اندازه کشورهای درگیر در آن است و نه به رتبه و وضعیت دیپلمات های پشت میز بازمی گردد. تنها موضوع هسته ای مذاکرات وین را به گفت و گوهای تراز اول و بین المللی تبدیل کرده است. پس این مذاکرات را باید به نوعی هم رتبه با مذاکرات استراتژیک میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد تعبیر و تفسیر کرد.
مختصات چنین مذاکراتی به ما گوشزد می کند که باید تا دقیقه ۹۰ منتظر بمانیم؛ چراکه همه مصالحه های بزرگ و استراتژیک در تاریخ روابط بین الملل در همین دقیقه ثبت و ضبط شده است.