از خبر تلخ تا شایعات و واقعیت استعفاء رئیس شورای شهر دلوار
حاج علي نعمتي از شوراي شهراستعفا داد
لازم دانستيم كه مروري بر زندگي ايشان بطور مجمل داشته باشيم تا عمق اين تصميم تلخ را بشناسيم
خانواده وي به لحاظ عده و عده و اصالت و قدمت از ريشه هاي اين شهر بوده و شاكله جمعيتي ما را تشكيل ميدهند ضمن اينكه به لحاظ اعتقادي و تعصب محلي نيز در تراز بالايي قرار دارند
حاج علي پس از شكل گيري در اين خانواده و گذراندن دوران نوجواني و جواني وارد جامعه شده و عملا با سن پايين از تصميم گيرندگان شهر گرديد دوره تحصيل و دبيرستان را در بوشهر با شرايط خاصي سپري ميكرد
او كه سخت پايبند به مسائل اجتماعي بود دوران سخت مدرسه رفتنش نيز به همين تعلقات وابسته بود تمكن مالي نداشت ولي با هفته اي پنجاه تا يكصد تومان مجموعه پول تو جيبي به مدرسه ميرفت و با موتورسيكلت يا پشت ماشينهاي باري در زمستان و تابستان راهي بوشهر مي شد و باز همين تعلقات محلي وادارش ميكرد بدليل فعاليتهاي فرهنگي و سرپا نگهداشتن انجمن اسلامي بندر دلوار كه بواسطه تلاشهاي شهيد نامور شكل گرفته بود و به تعبيري ميراث شهيدان نامور و جمادي بود از جيب خود مايه بگذارد تا اين چراغ روشن بماند هر چند بدليل جدايي شهيدان نامور و جمادي كه از همفكرانش بود بدجوري پريشان و جمعشان از هم گسسته بود شما خوب ملاحظه كنيد ايشان همزمان درس ميخواند و هم نان آور خانواده بود و از جهتي درگير مسائل فرهنگي و اجتماعي شهر هم ميباشد
عليرغم اينكه هم سن وسالهاي او گرم كار و زندگي هستند و هيچ دغدغه اي هم ندارند
از جواني به عوض اينكه خوش بگذراند و براي خود از لحظات اين سن و سال بهره اي ببرد همه ذكر و فكرش عمران و آباداني دلوار بود و به هيچ چيزي نمي انديشيد
حاج علي نعمتي به مشكلات اجتماع بيش از خانواده اهميت ميداد و حس ميكرد كه اگر جامعه در رفاه باشد خانواده اش نيز نفع ميبرند اين خصلت هميشه همراهش بود شعار هم نميداد و عملا اين تعصب را نشان ميداد اولين نقطه اي كه براي كار انتخاب كرد باز همان روحيه اجتماعي حرف اول ميزد وارد تعاوني مرزنشينان شد و عاشقانه به مردم حوزه تحت سرپرستي تعاوني خدمت ميكرد هر كس كه فعاليت ايشان را ميديد فكر ميكرد كل عايدي تعاوني متعلق به ايشان است حال اينكه يك حقوق بگير معمولي بود اين شدت علاقه به كار موجب جذبش به وزارت كشور شد و همزمان مجددا با برگزاري اولين انتخابات شوراها وارد شورا ي شهر شد
اين مسئوليت توأم با مناصبي مانند بخشدار در چند نقطه استان بيش از پيش ايشان را درگير مساىل اجتماع كرد
نكته با اهميت و تلخ ماجرا اين بود كه ايشان بدليل توجه به شهرش و تعهدي كه به مردم دلوار داشت از پذيرفتن مناصبي همچون فرماندار و معاوني و مدير كلي سرباز زده و عملا بخاطر رسيدن به امور محلي خود ازخير ارتقاء و رشد سازماني گذشتند يادمان هست حاج علي از بانيان تشكيل بسيج دلوار و از مشوقين اصلي اعزام نيرو به جبهه ها بود و خود نيز پيشقراولي ميكرد و يا كميته انقلاب در شهرستان شكل گيري آن بدست وي بود كه سپاه نيز براي كادر خود ايشان را به كار گرفت و يا اينكه در حالي كه بخشدار بود فرمانده گردان عاشورا نيز بعهده داشت
در چهار مرحله عضو شورا شدند و مردم شهر به ايشان اعتماد نمودند و هر بار نيز به عنوان رييس شورا وارد مناقشات مختلفي ميشدند كه اوج آن ترميم تعاوني لنج داران بود اسكله دلوار ، شهرستان شدن ، دهكده گردشگري دلوار همه از دغدغه هاي شبانه روزي وي بود
از قضا روزي كه به وي سوء قصد شد شال و كلاه كرده بود كه رييس شيلات را بياورد روي اسكله و بيگير اين پروژه باشد كه متاسفانه صبح تلخ و البته ننگ آوري را شاهد بوديم
بنده خدا خير سرش بعد از ٥٠ سال زجر و زحمت براي امرارمعاشش وسيله اي هم خريده بود و به حساب خودش ميخواست لقمه ناني هم براي خانواده اش دست و پا كند كه به علت همين مسئوليتهاي اجتماعي نسبت به ديگران كمترين بهره را از اين فرصت دريانوردي برده است و نميتواند مثل ديگران با چانه زني پيمانه اش را پر كند
از نگاه خودش فكر ميكرد با خدماتي كه انجام ميدهد رضايتمندي روحي و رواني نيز ايجاد ميكند و جامعه پيرامونش حلوا حلوايش ميكنند ليكن بد دلاني هستند كه به كار كردن وي ، به خانه ساختنش ، به ماهيگيريش ، به لنج داريش خرده ميگرفتند تا آنجا كه ميگفتند در كوچه اي كه ايشان سكونت دارد نبايد خدمات شهرداري صورت گيرد
برخي نيز براي اينكه به اهداف شخصي خود فكر ميكردند و ايشان را مانع انديشه هاي غلط خود ميديدند تا گرفتن جانش پيش رفتند و يا دست به آتش زدن اموالش ميزدند و يا با الفاظ سخيف ايشان را مورد اهانت قرار ميدادند و در مقابل اين تهاجمات ، هيچ مدافعي خود را نشان نميداد
البته موفق شدند و ايشان را به اين نتيجه رساندند كه خير كار در اين است كه ميدان را به ديگران بسپارند
طنز ماجرا اين است همانهايي كه تا ديروز زخم زبان ميزدند و آفت آبرويش شده بودند
اشك تمساح ميريزند كه حاج علي حيف بود بايد مي ماند
هر چند فضاي مجازي اين شهر و دوستاني كه هر روز كنار ايشان هستند اندك تلاشي براي انصرافش بخرج ندادند و جالبتر اينكه وقتي متن استعفايش را ديدند بي خيال از كنارش رد شدند
حاج علي نعمتي سرمايه انساني كم نظير شهر دلوار بود كه نامهرباني امثال بنده و شما ايشان را از ميدان بدر كرد
شايد ديگر نتوانيم اين چهره ها را در شهر پرورش دهيم اما تلاش كنيد كه نگذاريد اين افراد بسوزند
بياييد حداقل به رفتارهاي خود پيرامون اين افراد بنگريم كجاي كار كم نهاديم كه اينها از صحنه كار و آباداني دلوار در ايامي كه اميد رشد و توسعه به آن داريم فرار ميكنند
شهروند دلواري