فرهاد مزاحم اعضای خانواده ام شد، او را کشتم و آتش زدم
اعترافات تکان دهنده قاتل تنگستانی:
فرهاد مزاحم اعضای خانواده ام شد، او را کشتم و آتش زدم
اعترافات تکان دهنده قاتل تنگستانی:
ساحلی :كارآگاهان در ادامه تحقيقات دريافتند كه حميد مدتي است با پسر جواني به نام فرهاد درگيري دارد و روز جنايت نيز آنها باهم ديده شده‌اند.
دقايقي پس از تماس يک چوپان جوان در باره کشف يک جسد، گروهي از ماموران جنايي شهرستان تنگستان استان بوشهر وارد عمل شده و بررسي‌ها در اين رابطه آغاز شد. آنها با جسد سوخته مردي رو به رو شدند كه هيچ مدرك هويتي به همراه نداشت. اما در بازرسي از اطراف جسد كارآگاهان موفق شدند گوشي تلفن همراهي را پيدا كنند.
به گزارش ساحلی، جسد به دستور بازپرس ويژه قتل به پزشكي قانوني انتقال داده شد و بررسي‌ها براي شناسايي هويت قرباني ادامه يافت. تنها سرنخ موجود در پرونده گوشي تلفن همراهي بود كه مشخص نبود متعلق به قرباني است يا خير؟ با انجام بررسي‌هاي صورت گرفته مشخص شد جسد متعلق به مردي به نام حميد است.
كارآگاهان در ادامه تحقيقات دريافتند كه حميد مدتي است با پسر جواني به نام فرهاد درگيري دارد و روز جنايت نيز آنها باهم ديده شده‌اند. در اقدام بعدي كارآگاهان به سراغ فرهاد رفته و تحقيقات را از او آغاز كردند. پسر جوان كه ابتدا منكر جنايت بود زماني كه با مدارك موجود در پرونده روبه‌رو شد به ناچار لب به اعتراف گشود و به پليس گفت: «يك سالي مي‌شد كه حميد براي افراد خانواده‌ام ايجاد مزاحمت مي‌كرد. چندين بار با او برخورد كردم اما دست بردار نبود. از مزاحمت‌هاي او خسته شده بودم و نمي‌دانستم چه كار بايد انجام دهم.»
پسر جوان ادامه داد: «در نهايت تصميم گرفتم براي رهايي از مزاحمت‌هاي حميد او را به قتل برسانم. به همين دليل نقشه‌يي براي اين جنايت طراحي كردم. به كمك افراد خانواده‌ام با حميد قرار گذاشتم و حميد كه از ماجرا بي‌خبر بود به محل قرار آمد. به او گفتم چرا دست از سر خانواده‌ام برنمي‌داري و او به جاي اينكه شرمنده باشد و از من عذرخواهي كند، گفت كه به كارش ادامه مي‌دهد. من كه از دست مزاحمت‌هاي او خسته شده بودم با چاقويي كه به همراه داشتم به او چند ضربه زدم. زماني كه حميد از پا درآمد جسد او را به آتش كشيدم و از محل فرار كردم.»
به گزارش ساحلی، جسد به دستور بازپرس ويژه قتل به پزشكي قانوني انتقال داده شد و بررسي‌ها براي شناسايي هويت قرباني ادامه يافت. تنها سرنخ موجود در پرونده گوشي تلفن همراهي بود كه مشخص نبود متعلق به قرباني است يا خير؟ با انجام بررسي‌هاي صورت گرفته مشخص شد جسد متعلق به مردي به نام حميد است.
كارآگاهان در ادامه تحقيقات دريافتند كه حميد مدتي است با پسر جواني به نام فرهاد درگيري دارد و روز جنايت نيز آنها باهم ديده شده‌اند. در اقدام بعدي كارآگاهان به سراغ فرهاد رفته و تحقيقات را از او آغاز كردند. پسر جوان كه ابتدا منكر جنايت بود زماني كه با مدارك موجود در پرونده روبه‌رو شد به ناچار لب به اعتراف گشود و به پليس گفت: «يك سالي مي‌شد كه حميد براي افراد خانواده‌ام ايجاد مزاحمت مي‌كرد. چندين بار با او برخورد كردم اما دست بردار نبود. از مزاحمت‌هاي او خسته شده بودم و نمي‌دانستم چه كار بايد انجام دهم.»
پسر جوان ادامه داد: «در نهايت تصميم گرفتم براي رهايي از مزاحمت‌هاي حميد او را به قتل برسانم. به همين دليل نقشه‌يي براي اين جنايت طراحي كردم. به كمك افراد خانواده‌ام با حميد قرار گذاشتم و حميد كه از ماجرا بي‌خبر بود به محل قرار آمد. به او گفتم چرا دست از سر خانواده‌ام برنمي‌داري و او به جاي اينكه شرمنده باشد و از من عذرخواهي كند، گفت كه به كارش ادامه مي‌دهد. من كه از دست مزاحمت‌هاي او خسته شده بودم با چاقويي كه به همراه داشتم به او چند ضربه زدم. زماني كه حميد از پا درآمد جسد او را به آتش كشيدم و از محل فرار كردم.»