کشفيات تازه در تخت جمشيد
تل آجري کشف شده در تخت جمشيد يکي از بناهاي عظيمي است که به تازگي توسط باستان شناسان ايراني و ايتاليايي کاوش شده است نتيجه اين کاوش از کشف دو مجسمه مشکي رنگ شبيه به فک تحتاني، پنجه پاي راست يک شير و يک سر پيکان مفرغي سه پره خبر مي دهد.
به نوشته ابتکار، عليرضا عسکري چاوردي از کارشناسان و باستان شناسان دانشگاه شيراز است که در دوازدهمين گردهمايي سالانه باستان شناسي در ايران از نتايج مطالعاتش در فصل چهارم مطالعات باستانشناسي شهر پارسه با همراهي پي ير فرانچسکو کاليري از باستان شناسان و کارشناسان و بولونيا صحبت کرد و گفت: «مطالعه جامع تل آجري واقع در 3 کيلومتري غرب تخت جمشيد را بايستي در چارچوب کلي تحقيقات قبلي شهر پارسه قرار داد. ما نيز همانند برخي از محققان پيشين تصور مي کنيم که ناحيه باغ فيروزي به طور کامل بخشي از شهري بود که به اقامتگاه سلطنتي در تخت جمشيد مرتبط بوده است. بقاياي استقرار هخامنشي در نزديکي روستاي فيروزي به مرور توسط باستان شناساني که نواحي اطراف تخت گاه را به منظور مکان يابي جايگاه مقدس سلطنتي درون محدوده ي وسيع تر شهر بررسي مي کردند، مورد توجه قرار گرفت.»
اوادامه داد: «در فصل چهارم، نقشه و ساختار بناي تل آجري بر اساس بخش هاي مشخص شده در کاوش و همچنين نتايج بدست آمده از بررسي ژئوفيزيک، ژئومغناطيس و الکترسيته بازسازي شد. در بررسي ژئومغناطيس با بهره گيري از نتيجه کاوش هاي سال 1390 ناهمساني خطي چهارگوشي به طول حدود 30 متر شناسايي شد. در واقع اطلاعات حاصل از کاوش ها مشخص کرد که ناهمگوني قوي در اطراف تپه مطابق با آجرهاي آوار شده اي است که در نتيجه عمليات حفاران براي سرقت بخش عمده اي از آجرهاي سازه در اين قسمت انباشته شده اند.»
عسگري گفت: «در سال 91 محيط بيروني ساختمان به طور کامل شناسايي شد. تنها نقطه اي که تفسيرهاي ما در مورد آن روشن نبود گوشه کاوش نشده ضلع جنوب شرقي محوطه بود؛ محلي که بررسي ژئومغناطيس با نمايش بيش از يک ناهمساني وضعيت شبهه برانگيزي را ايجاد کرد. احتمال دارد که اين نقطه محل ورودي به ساختمان بوده است، همان گونه که در معماري خاور نزديک کهن تعبيه درب ورودي در ضلع شرقي ساختمان مرسوم بود؛ اين وضعيت همچنين در تل آجري با بررسي الکتريسيته نيز تاييد شد. بر اساس اطلاعات مقدماتي به دست آمده از کاوش سال هاي 1390 و 1391 به اين نتيجه رسيديم که ساختمان تقريبا با جهات اصلي جغرافيايي انطباق دارد.»
او افزود: «اين ساختمان بناي چهارگوش است که ابعاد هر ضلع آن حدود 30 متر بوده است. ديوارهاي قطور اين ساختمان به ضخامت حدود 10 متر، دورتادور فضايي به ابعاد 10 متر مربع را مي پوشانده است. فقط بخش هايي از ديوارهاي جنوب غربي و شمال شرقي و گوشه ي جنوبي مشخص شد اما همين مقدار اطلاعات نيز براي کنار گذاشتن فرضيه سال 1390 مبني بر وجود سکويي عظيم کافي بود. از آنجا که ساختار اين ديوارها مشابه هم بود تصميم گرفتيم که اطلاعات خود را در مورد کل ساختمان افزايش دهيم. ديوارها توپر خشتي به ضخامت حدود 5 متر و دو روکش آجري در بخش بيروني و دروني خود به ضخامت 2.5 متر داشتند.»
اين باستان شناس بيان کرد: «به دليل حفر چاله حفاران غيرمجاز آجرهاي ضلع جنوب غربي بنا به شدت آسيب ديده اند. در تراشه 4 فقط توانستيم مرز ميان بخش خشتي و بخش جنوبي از ديواره ي جنوب غربي را آشکار کنيم. چنانکه حتي دسترسي به کف چاله ي حفاران غيرمجاز نيز ممکن نشد. ضخامت استثنايي ديوارها نشان مي دهد که عامل ارتفاع بايستي نقش تعيين کننده اي در اين ساختمان داشته باشد. همانگونه که در مورد ساختمان هاي برجمانند مشاهده کرده ايم. متاسفانه به دليل کمبود وقت، بررسي و مطالعه لايه هاي زير ساختمان امکان پذير نشد. به منظور تعيين اين نکته که ساختمان روي خاک طبيعي بنا شده يا روي لايه هاي استقراري دوره هاي قبل تر، تلفيق مطالعه روي بنا و همزمان مطالعه لايه نگاري لايه هاي زير ساختمان ضروري است. در حال حاضر فقط مي توان به مشابهت ميان پايين ترين لايه هاي گلي که روي آن چاله فونداسيون حفر شده و خاک طبيعي اشاره کرد که در تراشه هاي ديگر در بخش هاي شمال غربي نزديک به تخت جمشيد در دشت وجود داشت.»
اين استاد دانشگاه شيراز گفت: «طي دو فصل کاوش تل آجري، بزرگترين گروه يافته ها را قطعات آجرهايي با تزيين برجسته لعابدار تشکيل ميداد که در لايه هاي آوار اصلي و همچنين در خاک هاي انباشته شده در چاله ها به دست مي آمدند. اغلب آجرها به شدت هوازده شده و لايه لعاب خود را از دست داده اند. از اين رو آنچه که از لعاب آنها باقي مانده لايه آستر رنگي زير لعاب است. موضوع نقوش اين آجرهاي لعاب دار اهميت ويژه دارد به ويژه اينکه تصويرهايي از حيوانات اسطوره هاي ايران يا بين النهرين در اين آجرها به دست آمده است.»
او بيان کرد:« يافته هايي غير از آجرهاي لعابدار، دو قطعه مجسمه از سنگ آهک مشکي رنگ است که در لايه هاي فوقاني مربوط به زمان حيات سازه در ناحيه اي در جنوب غرب ديوار جنوب غربي به دست آمد. اين قطعات که از تراشه هاي 1 و 3 کشف شده فک تحتاني و پنجه پاي راست يک شير و همچنين يک سر پيکان مفرغي سه پره هستند. قابل توجه است که قطعه اي از يک آجر لعابدار که در اصل به چهارچوبي (بنل) بزرگتر تعلق داشته داراي يک هجا به خط ميخي است که به رنگ سفيد بر روي زمينه کرم طرح شده است. پروفسور بازيلو معتقد است، که اين هجا کلمه بابلي سار (SAR/SAR) است که به لغت سارو (sarru) (شاه) تعلق دارد.»
بر اساس اطلاعات اوليه به دست آمده از کاوش سال هاي 1390 و 1391 عسگري و کاليري، چنين استنباط کرده اند که سازه تل آجري ساختمان مربع شکلي است که طول هر ضلع آن 30 متر است و ديوارهاي عظيمي به پهناي 10 متر و فضايي داخلي به مساحت 100 متر مربع دارد. ضخامت استثنايي ديوارها نشان مي دهد که عامل ارتفاع نقش عمده اي را در شکل گيري آنها داشته است همانند وضعيتي که در ساختمان هاي برجمانند مشاهده شده است. به منظور تعيين اين نکته که ساختمان روي خاک طبيعي بنا شده يا بر روي لايه هاي استقراري دوره هاي قبل تر، تلفيق مطالعه بر روي بنا و همزمان با آن مطالعه لايه نگاري لايه هاي زير ساختمان ضروري است. عسگري گفت: «در مورد تاريخ گذاري ساختمان تنها اطلاعات قابل اطمينان از شباهت هاي سبک شناختي و شمايل نگاري آجرهاي لعابدار تزيين شده ي آن با آجرهاي مشابه يافت شده در محوطه هايي از بين النهرين و عيلام، به دست مي آيد.
بر اساس اطلاعات منتشر شده از کاخ داريوش اول در شوش مي دانيم که خميره آجرهاي لعابدار آن با دو ماده سيليس و گل رس ساخته مي شدند (Dauce 2010). آجرهاي تل آجري به نظر شبيه به نمونه هاي با خميره ي گل رسي هستند که فراواني آنها کمتر بوده و نمونه هاي شوشي آن کمشناخته تر هستند. با اين وجود، شباهت هاي شمايل نگاري به ويژه در زمينه تصويرگري حيوانات تخيلي آن با آجرهاي شوش در همان مطالعات اوليه (متين، زير چاپ) و در چارچوب هايي از ساختمان هاي دوره ي بابل جديد از بابل نيز اثبات شده است. هر چند مطالعه بر روي آجرهاي به دست آمده از تل آجري در مراحل آغازين خود است، اما هم اينک نيز امکان اثبات مقايسه دقيق ميان عناصر تشکيل دهنده تصويرهاي حيواني دو محوطه ي فوق وجود دارد. در نبود مدارک سفالي يا داده هاي نسبي ديگر مي توان تصور کرد که ساختمان تل آجري بايستي همزمان با کاخ داريوش اول در شوش و يا حتي قديمي تر از آن ساخته شده باشد؛ چراکه بايد به خاطر داشت با ساخت تخت گاه تخت جمشيد در حدود سال 518 قبل از ميلاد تغييرات عميقي در چشم انداز محدوده ايجاد شده است.»